پسران مشرقی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 50
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 89
بازدید کل : 29538
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


نه من كریمم نه تو. كریم فقط خداست...!!!

درویشی تهیدست از كنار باغ كریم خان زند عبور می‌كرد
چشمش به شاه افتاد با دست اشاره‌ای به او كرد. كریم خان دستور داد درویش
را به داخل باغ اوردند
كریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من كریم است
و نام تو هم كریم و خدا هم كریم. ان كریم به تو چقدر داده است و به من چی
داده؟
كریم خان در حال كشیدن قلیان بود؛ گفت چه می‌خواهی؟
درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت.

خریدار قلیان كسی نبود جز كسی كه می‌خواست نزد كریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد. پس جیب درویش پر از سكه كرد و قلیان نزد كریم خان برد
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشكر نزد خان رفت.

ناگه چشمش به قلیان افتاد با دست اشاره‌هایی به كریم خان زند كرد و گفت:

 *نه من كریمم نه تو.كریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول كرد و قلیان تو هم سر جایش هست*


 

 

نويسنده: علی احمدی تاريخ: چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:خداوند کریم, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to easternboys.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com